سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 اردیبهشت 1389 - هیئت جوادالائمه (علیه السلام) شهرری

عفت فاطمی

چهارشنبه 89 اردیبهشت 8 ساعت 12:19 صبح

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حضرت فاطمه (سلام الله علیها)نماد عفت و پاکدامنی است و در کران تا کران زندگی اش قداست و پاکی و عفاف جلوه گر بود .

حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند :

« روزی در محضر رسول خدا (صل الله علیه وآله) نشسته بودیم . آن حضرت این سوال را مطرح نمودند که بهترین و شایسته ترین چیز برای زنان چیست . همگی در پاسخ آن در ماندند . چون متفرق شدیم ، نزد حضرت فاطمه (س)رفتم و جریان را گفتم . ایشان فرمود :
« خَیرٌ لَلنِّساءِ أَن لا یَرَینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ »
« نیکوترین چیز برای بانوان آن است که مردان بیگانه را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند » .
آن گاه نزد رسول خدا (ص) بازگشتم و پاسخ فاطمه را بیان نمودم . آن حضرت فرمودند : پاسخ را از چه کسی دریافتی ؟
عرض کردم : از فاطمه (س). ایشان با شگفتی فرمودند : به راستی که او پاره وجود من است .

حضرت موسی بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارش روایت می کند که حضرت علی (ع) فرمودند :

« مرد نابینایی اجازه گرفت و وارد منزل شد . حضرت فاطمه (س)خود را از او پوشانید . رسول خدا (ص) پرسیدند : او که نابیناست ، چرا خود را پوشاندی ؟
پاسخ داد : او نمی بیند، اما من کی وی را می نگرم ؛ ( افزون بر این ) حس بویایی که دارد . پیامبر خدا (ص) فرمودند : گواهی می دهم که تو پاره تن منی »

ذهبی از علمای اهل سنت ، آورده است که حضرت علی (ع) به همسرش فاطمه (س)فرمود :

« فاطمه جان نیکوترین چیز برا زن چیست ؟ پاسخ داد : او مردها را نبیند و آنان او را نبینند . »

حضرت علی (ع) همیشه می فرمود :

« ألا تَستَحیُونَ ! ألا تُغارُونَ ! یَترُکُ أحَدُکُم امرَءَتَهُ تَخرُجُ بِینَ الرِّجالِ تَنظُرُ إلََیهِم وَ یَنظُرُونَ إلَیها » .
« آیا حیا نمی کنید ؟ آیا غیرت نمی ورزید که همسر خودرا رها می کنید بیرون می رود در میان مردها ؛ او به مردان (بیگانه)نگاه می کند و آنان او را می نگرند . »

پس از ابراز ناراحتی از این که جنازه اش را روی تابوتی سرباز می گذارند که حجم بدن معلوم می گردد ،
اسما گفت : در سرزمین حبشه برای جنازهتابوتی می سازند که بدن آنان را می پوشاند . آن گاه با چوب و شاخه درخت آن را ساخت . حضرت فاطمه (س)با خوشحال فرمود : ای اسما ! برایم تابوتی مثل این تهیه کن تا مرا بپوشاند ، که خداوند تو را از آتش دوزخ بپوشاند .
بنا بر نقلی چون تابوت را دید ، از خوشحالی لبخندی زد که پس از فوت پدر بزرگوارش این تنها لبخندی بود که بر لبهای مبارکش نشست و فرمود : این تابوت چه زیبا و نکوست که زن و مرد بودن جنازه مشخص نمی شود .
چنان که پیش از این گذشت ة حضرت فاطمه (س)فرمود : چقدر خوشحال شدم از این که پدرم مرا از کار بیرون خانه معاف داشت تا با مردها سر و کار نداشته باشم .
به نظر می رسد که دو چیز سبب شهادت آن بانوی فرزانه شد : دفاع از حریم ولایت علوی ، و دیگر ؛ پاسداری از حریم عفت و حجاب . گواه آن که وقتی بیداد گران و ریاست طلبان به خانه اش هجوم آوردند ، آن حضرت پشت در پنهان گشت تا نامحرمان او را نبینند ، و آن ستمگر با فشار در ، دختر گرامی پیامبر و فرزندش محسن را به شهادت رساند .
با توجه به مطالبی که بیان شد ، این سؤال پیش می آید که چگونه حضرت فاطمه (س)در مسجد علیه خلفا می شورد ، و یا شبانه با همسرش بر در خانه های مهاجر و انصار می رود ، و یا فریاد می زند که اگر دست از علی (ع) برندارید شما را نفرین می کنم ، و در حضور بیدادگران خطبه می خواند ؟
در پاسخ می گوییم : نباید این ها را بر تناقض گویی حمل کرد ؛ زیرا ملاک قرب به خدا اطاعت است ، و اطاعت در موقعیت های مختلف و ضرورت های متفاوت و با افراد گوناگون یکسان نیست . بلی ، آن جا که ضرورتی در کار نیست ، نمی توان و نباید با مردان برخوردی داشت .
اما آنجا که حق بزرگتری ؛ همچون حقّ ولایت و حفظ جان ولیّ و بالمآل حفظ دین – که جزئی از آن عفاف و حجاب می باشد– در میان است ، جز این گونه برخورد چاره ای نیست .
دختر گرامی اش عصمت صغری ، حضرت زینب کبرا علیهاسلام بر همین شیوه مشی نمود و به اذن ولیّ برای حفظ دین و ولایت حرکت کرد . البته این به این معنی نیست که هرکس به دل خواه خود کاری انجام دهد و پای معصومی را در میان آورد ، و یا با سلیقه ای که دارد ، احکام الهی را با رای و اجتهاد خود توجیه نماید ، یا اینکه از فرهنگ بیگانگان اثر پذیرد و از سر حق بگذرد.

 

 


نوشته شده توسط : خادم الزهرا

نظرات ديگران [ نظر]


خطبه بسیار زیبای فدکیه

چهارشنبه 89 اردیبهشت 8 ساعت 12:15 صبح

هنگامی که ابوذر فدک را غضب کرد و خبر به فاطمه (س) رسید ،‌حضرت مقنعه و چادرش را سر کرد و به راه افتاد تا اینکه وارد مجلس ابوبکر شد . گروهی از مهاجران و انصار و سایر مردم گرد او را گرفته بودند . آن بانو در حالی که چادرش روی صورتش افتاده بود آمد و نشست . او چنان آهی کشید که همه ی مردم از آه و ناله اش به گریه افتادند و مجلس پر از اضطراب و پریشانی شد . آن بانو کمی صبر کرد تا بغض های در گلو مانده و گریه های بی صدای مردم خاموش شود و حرارت و التهابشان فرو بنشیند .

سپس کلام خود را با حمد و ثنای خدا آغاز کرد و بر پدرش رسول الله (ص) سلام و درود فرستاد . مردم دو مرتبه گریه کردند . وقتی مردم ساکت شدند حضرت کلامش را از سر گرفت و فرمود :
” فقط خداست که بخاطر آنچه بخشیده شایسته ی سپاس گزاری است . خدا را بخاطر آنچه الهام نمود سپاسگزارم . فقط اوست که ستودنی است ؛ او که نعمتهایش را قبل از آن که بندگانش چیزی بخواهند آغاز کرد و آنها را به وفور و با گونه های مختلف به بندگانش بخشید . نعمتهای خدا قابل شمارش نیست . آنها چیزی فراتر از اجر و مزد است و ارزش آنها از درک و فهم عموم فراتر است . خداوند مردم را بخاطر نعمت وافر و تداوم بخشیده هایش به شکرگزاری فرا خواند و از آنان خواست که او را بستایند تا بیش از پیش بر آنان بذل و بخشش کند و باز بدین وسیله بندگان را به شکرگزاری فرا بخواند .
گواهی می دهم خدایی جز الله وجود ندارد ؛ یگانه ای که شریک ندارد . کلمه ی « لا اله الا الله » کلمه ای است که خداوند معنای باطنی آن را اخلاص قرار داده ؛ همان خدایی که دیدنش برای چشم ها ، توصیف او برای زبان ها و درک چگونگی او برای پندارها غیر ممکن است . او همه چیز را از نیستی آفرید و بدون اینکه الگویی برای ساخت داشته باشد آنها را به قدرت خود آفرید ؛ بی آنکه به آفرینش آنها نیازی داشته باشد ،‌او همه چیز را با اراده ی خود آفرید بی آنکه بذل و بخشش به آنها برای او سودی داشته باشد ، البته این کار حکمت او را استوار ساخت و دیگران را بر طاعت خود توجّه داد و قدرتش را بر عالمیان آشکار ساخت و مخلوقات رابندگی و تعبّد بخشید و با دعوتش موجب سرافرازی آنها شد .
سپس خداوند برای طاعت و بندگی مخلوقات ثواب و برای معصیت و گناهایشان کیفر قرار داد تا بدین وسیله بندگان را از خشم خود دور نگه دارد و به بهشت دعوت کند . گواهی می دهم که پدرم محمد (ص) بنده و فرستاده ی اوست . خداوند او را انتخاب کرد ، برتری داد و شرافت بخشید . خداوند پیش از آن که به او مأموریت بدهد و پیش از آن که او را آشکار کند او را « ستوده » نامید و پیش از بعثت او هنگامی که آفریدگان در پرده ی غیبت پوشیده بودند و در پشت پرده ی نیستی نگهداری می شدند و در مرز نیستی بودند ، او را برگزید ، چرا که خداوند نتیجه کارها را می دانست و به اتفاقات روزگار احاطه داشت و به هنگام وقوع مقدّرات و امور محتوم عالم آشنا بود .
خداوند پیامبرش را برای اتمام و اکمال فرمان و اراده ی خود بر اجرای احکام و دستوراتش و لازم الاجرا بودن مقدّرات و قوانین حتمی اش مبعوث کرد . آن حضرت امّت ها را دارای ادیانی پراکنده و فرقه فرقه یافت ، در جالی که گرداگرد آتش های برافروخته ی خود حلقه زده وبتهایشان را می پرستیدند وعلی رغم شناخت فطری خداوند او را انکار می کردند . خداوند گمراهی ایشان را به یمن وجود محمد مصطفی (ص) تبدیل به روشنایی کرد ، تیرگی ها و کج فکری ها را از دلهایشان زدود و با برداشتن پرده ها و حجابها از جلوی دیدگانشان ، چشمهایشان را روشن کرد .
پیامبر (ص) برای هدایت و راهنمایی مردم در بین خود ایشان ایستاد . او ایشان را از تباهی ، ضلالت و کوری نجات داد و به ایشان بصیرت و بینایی بخشید و ایشان را به دینی استوار و به راه راست هدایت کرد . خداوند پس از چندی او را که هم رأفت داشت و هم مصلحت و رغبت و ایثار ، از دنیا برد و قبص روح کرد و بدین ترتیب محمد (ص) از رنج و زحمت دنیا آسوده شد . فرشتگان نیکوکار گرد او را گرفتند و خوشنودی خدای متعال شامل حالش شد . او اکنون در جوار خداوندی که فرمانروایی است مقتدر به سر می برد . درود خداوند بر پدرم ، پیامبر خدا ، امانت دار وحی خدا ، برگزیده ی خدا از میان آفریدگانش و کسی که خدا از او راضی است . سلام ، رحمت و برکات خداوند بر پدرم . ”
حضرت پس از این فرمایشات رو به اهل مجلس نمود و فرمود :‌
” ای بندگان خدا ! شما مخاطبان مستقیم الهی امر و نهی الهی ، حاملان دین و وحی خدا و امنای خداوند و مبلّغان دین و در دیگر اقوام هستند . خداوند بر گردن شما حق دارد .
خداوند بین خود و شما عهد نامه ای دارد که آن نزد شماست . آن را خدا باقی گذارده تا پیشوای شما و نائب او باشد و آن کتاب سخنگوی الهی و قرآن مبین است ؛ نوری درخشان و چراغی تابان ؛ راه های آن پر از نشانه و روشن است . اهل قرآن رازهای آن را می دانند و جمال قرآن برای آنها می درخشد .
پیروانش مورد غبطه ی دیگران ، پیروی اش رهنمون به سوی جنّه المأوی و تلاوت آن موجب رهای است . با قرآن می توان حجج درخشان ربوبی و اوامر مبرهن رسید . حرام هایی که از آن بر حذر داشته ، دلایل روشن و براهین کافی ، برتری هایی که خود موهبتی از جانب خداست و نیز قوانین مکتوب الهی همه و همه از راه قرآن به دست می آید .
خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک ، نماز را موجب پاکی شما از خود پسندی ، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح روان و رشد و فزونی روزی ، روزه را موجب پایداری اخلاص ،حجّ را باعث استواری دین ، عدل را موجب انسجام و تقویت دلها ، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملّت ،‌ رهبری و پیشوایی ما را موجب یکپارچگی ، جهاد را عزّت و شکوه اسلام و ذلّت کفّار و منافقین ، صبر و استقامت را کمکی بر استحقاق و پاداش ، امر به معرف و نهی از منکر را به مصلحت عامّه ی مردم ، نیکی به پدر و مادر را سپری در برابر خشم الهی ، پیوند با خویشاوندان را موجب کثرت جمعیّت ، قصاص را موجب جلوگیری از خون ریزی ها ، وفای به نذر را موجب آمرزیده شدن ، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستی ، نهی از شرب خمر را موجب پاکی از پلیدی ، دوری جستن از تهمت ناروای جنسی را انگیزه ای برای جلوگیری از لعن و نفرین و پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفّت و پاکدامنی قرار داد .
خداوند شرک ورزیدن به خود را به خاطر این حرام کرد که بندگان نسبت به ربوبیّت او اخلاص پیشه کنند .
« لذا از خداوند آنگونه که شایسته ی اوست بترسید و تقوی داشته باشید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید . » سوره آل عمران ، آیه ???
و خداوند را در آنچه شما را بدان امر و شما را از آن نهی فرموده فرمان برداری کنید . چرا که فقط «بندگانی که بینا و دانا هستند از خداوند می ترسند». سوره فاطر ، آیه ?? ”
آنگاه فرود :
” ای مردم ! بدانید که من فاطمه هستم و پدرم محمد (ص) است . سخنانم از روی حساب است و اول و آخرش معلوم است . بیهوده و یاوه حرف نمی زنم و کاری که انجام می دهم درست است و ناروا نیست . « پیامبری از خود شما برایتان آمد ، آنچه شما را به زحمت می انداخت بر او گران می آمد او نسبت به شما شدیداً تمایل داشت و نسبت به کسانی که ایمان می آوردند مهربان و دلسوز بود .» سوره توبه ، آیه ???
اگر حسب و نسب او را بدانید و بشناسید ، ‌خواهید دید که او پدر من است ، نه پدر یکی از زنان شما . و برادر پسر عموی من است ، نه برادر پسر عموی یکی از مردان شما . چقدر زیباست که انسان فامیل پیامبر (ص) باشد .
پیامبر (ص) آنچه قرار بود برساند رسانید و پند و اندرز و انذار خود را هم داد . او از شیوه و آیین مشرکان برکنار بود . کمر آنان را شکست ، حلقوم آنان را فشرد و با پندهای خود و حکیمانه آنان را به راه پروردگارش خواند .
بت ها را شکست و گردن کشان را سرکوب کرد تا اینکه دسته جمعی شکست خوردند و پا به فرا گذاشتند . پرده ی سیاه شب از چهره ی صبحگاهان به یک سو رفت و گره ها و عقده های کفر و اختلاف گشوده و منحل شد . شما نیز همراه عدّه ای رو سفید و پارسایان آبرومندی که از شدت خویشتنداری و گرشنگی و روزه صورتشان سفید شده بود و رنگ پردیده بودند کلمه ی اخلاص را بر زبان جاری گردید . «و حال آنکه بر لب پرتگاه جهنم بودید و خداوند شما را نجات داد .» و این بخاطر پدرم بود .
شما برای هر تشنه ، جرعه ای و برای هر گرسنه ، طعمه ای بودید . هر شعله ای شما را می بلعید و زیر پای دیگران له شده بودید . آبهای گندیده می آشامیدید و علف بیابان می خوردید . ذلیل و حقیر بودید و از اینکه دیگران از اطراف به شما هجوم بیاورند می ترسیدید . پس خداوند بلند مرتبه پس از همه ی پیش آمدها و پس از اینکه به مردمان لاابالی و بی شخصیّت عرب و سرکشان و طاغیان اهل کتاب گرفتار شدید ،‌شما را بخاطر محمد (ص) از آن گرفتاری ها نجات داد .
«هر گاه آتشی افروختید ، خداوند آن را خاموش کرد . » سوره مائده ،‌آیه ?? و یا اگر شیطان می خواست گردنکشی کند و یا روزگویی از مشرکین خودی نشان بدهد ، پدرم برادرش (علی) را به کام آنها فرستاد . او نیز دست از درگیری و جنگ برنمی داشت مگر اینکه آنها را ادب می کرد و شراره های آن آتش را با شمشیر خود خاموش می نمود .
او رنج دیده ی راه خدا بود . در انجام دستوراتش می کوشید . به رسول خدا نزدیک و سرور تمام اولیا بود . علی (ع) در حالی که آستین همت را بالا می زد . خیرخواه و کوشا بود و کارها را سخت پیگیری می کرد . در حالی که شما در همان موقع در آسایش و رفاه به سر می بردید ، به فکر خود بودید و از نعمتها بهره می جستید و آسوده و بی خیال در کمین ما آماده نشسته بودید که اوضاع چگونه می چرخد . جایی که آسایش فراهم بود زودتر از دیگران بر زمین می نشستید و هنگام جنگ و کشتار پا به فرار می گذاشتید . هنگامی که خدا پیامبرش را به خانه ی پیامبران برد و جایگاه برگزیدگانش را برایش پسندید ، کینه ی پنهانتان که در پس نفاق مانده بود آشکار شد و جامه ی دین پوسیده شد .
گمراهانی که لال شده بودند زیان باز کردند و فرومایه ای پست ظاهر شد و به صحنه آمد . تا سرکرده ی تبهکاران مثل بزرگترین شتر گلّه خروشید و در میدان های شما دُم علم کرد و جولان داد ،شیطان سر از گریبان خود درآورده ، شما را به سوی خویش خواند . شیطان فهمید که دعوتش را اجابت کرده ، فریب او را خورده اید . لذا شما را امتحان کرد و از شما خواست که برای اجرای دستوراتش به پا خیزید . بی وزنی و ناچیزی شما برای او چشم گیر بود و تا تحریکتان کرد زود به خشم آمدید .
نتیجه آن که بر شتری غیر از شتر خود داغ زدید و به آبشخوری رفتید که مالی دیگری بود . مقام خلافت و ولایتی را که حق کس دیگری بود به زور گرفتید . این تغییر و تحریف موقعی صورت گرفت که چیزی از رسول خدا (ص) نگذشته بود . زخم به استخوان رسیده ، گسترش یافت . جراحت خوب نشده بود و هنوز پیامبر دفن نشده بود که شما شتاب نموده ، وانمود کردید که ازفتنه و آشوب می ترسید .
«بدانید که خودتان در فتنه سقوط کرده اید و دوزخ کافران را احاطه کرده است .» سوره توبه ،‌ آیه ??
از شما بعید است . شما را چه شده ؟ به کجا می روید ؟ چرا بیراهه می روید ؟ کتاب خدا را حالی پیش روی شماست که مسائلش روشن ، دستوراتش درخشان ، نشانه های آن مبرهن و نورانی ، محرّمات و نواهی اش آشکار و فرامینش واضح است . شما آن را پشت سر انداخته اید . آیا می خواهید دست از آن کشیده ، چشم پوشی کنید . و یا قصد دارید حکمی بر خلاف آن بدهید ؟ این برای ستمگران جایگزین بدی است و :‌
«هر کس دنبال دینی غیر از اسلام برود ، هرگز از او پذیرفته نخواهید شد و در آخرت از زیانکاران است .» سوره آل عمران ، آیه ??
شما آنقدر هم صبر نکردید که طغیان این فتنه فروکش کند و گرفتن مهار این چهارپای رمیده آسان شود . شروع به برافروختن شعله و جرقّه هایش کردید تا اینکه باد در آن در گرفت . به صدای شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت داده ، در پی خاموش کردن انوار درخشان این دین نورانی و از بین بردن سنت های آن پیامبر برگزیده برآمدید . شما وانمود می کردید که کف روی شیر را می گیرید ، اما در حقیقت تمامی شیر را نوشیدند . با دورویی و نفاق با خانواده ی پیامبر برخورد کردید . موقعی که در کمین ما و منتظر غصب حق ما بودید ، ما در برابرتان همچون کسی که دستش بر لبه کارد است و با نیزه ای در شکمش فرو رفته صبر و پایداری می کردیم .
به زعم شما ما عیه ارث و میراثی نداریم .
«آیا از احکام زمان جاهلیت پیروی می کنید ؟ برای مردمی که به باور رسیده اند چه کسی بهتر از خدا حکم می دهد و داروی می کند ؟» سوره مائده ، آیه ?? آیا نمی دانید ؟ آری ، برایتان مثل آفتاب تابان ، روشن است که من دختر پیامبرم .
ای مسلمانان ! آیا من باید در گرفتن ارث خود شکست بخورم ؟‌
ای پسر ابی قحافه ! آیا در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت ارث بری و من از پدرم ارث نبرم ؟‌
مطلب نابجا و حرف نامناسبی زده ای . آیا عمداً کتاب خدا را کنار گذاشته و پشت سرتان انداخته اید ؟‌
آنجا که می فرماید :‌ «سلیمان از داود ارث برد . » سوره نمل ، آیه ??
و در آنجا که داستان یحیی بن زکریّا را بازگو می کند و می فرماید : «پروردگارا ! از خودت جانشینی به من ببخش که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد .» سوره مریم ، آیه ?
و یا آنجا که می فرماید : «در کتاب خدا برخی از خویشاوندان بر برخی دیگر اولویّت دارند .» سوره انفال ، آیه ??
و نیز فرموده : «سفارش خداوند راجع به فرزندانتان این است که پسر دو برابر دختر سهم ببرد .» سوره نساء ، آیه ??
و در جایی دیگر فرموده : «اگر مالی از خود برای پدر و مادر و خویشاوندان بر جای گذاشت خیلی خوب و روشن وصیت کند . چرا که این کار برای پرهیزگاران کاری درست و شایسته است .» سوره بقره ، آیه ???
امّا شما پنداشته اید که من بهره ای از پدرم ندارم و از او ارث نمی برم و هیچ رابطه و پیوندی بین من و او نیست . آیا خداوند اختصاصاً برای شما آیه ای فرستاده و پدرم را از آن مستثنی کرده ؟ یا حرفتان این است که دو نفر از دو آیین متفاوت از هم ارث نمی برند و من از پدرم نیز بر یک آیین نیستیم ؟ نکند شما خود را از پدرم و پسر عمویم نسبت به عامّ و خاصّ قرآن داناتر می دانید ؟ پس این شما و این فدک تا مثل شتر افسار زده و بار کرده در اختیارتان باشد . اما روز واپسین و رستاخیز تو و آن فدک با هم روبرو خواهید شد و باید حساب پس بدهی .
خدا بهترین داوران ، محمد (ص) بهترین رهبران و قیامت موعود قرار است . زیانی که نموده اید در آن روز خواهید دید . آن وقت پشیمیانی سودی ندارد .
«هر رویدادی مکانی دارد .» سوره انعام ، آیه ?? «به زودی خواهید دانست که بر چه کسی عذابی خوار کننده فرود آمده و شکنجه ای پایدار وارد خواهد شد .» سوره هود ، آیه ??
شما مثل گنکاران قوم نوح هم غرق می شوید و به هلاکت می رسید و هم عذابی جاود انه در انتظارتان است .”
فاطمه (س) پس از این فرمایشات نظری به انصار انداخت و فرمود :
“ای جوانمردان ! ای بازوان آیین و یاران اسلام ! این چشم پوشی چیست که در حقّ من روا می دارید ؟ آیا رسول خدا (ص) پدرم نبود که می فرمود : «احترام و تکریم هر کسی در فرزندش باقی است .» کاری که کردید چقدر زود بود .
چقدر زود خواب غفلت شما را گرفت . شما توان آن را دارید که خواسته ام را برآورید و آنچه می خواهم و در نظر دارم انجام دهید . مگر نمی گویید که محمد (ص) از دنیا رفت ؟
پس رویداد مهمی بود که شکافش گسترش یافته و رخنه در آن افتاده و به هم پیوستنش دشوار شده . به واسطه ی فقدان او روی زمین سیاه شده است . ستارگان در مصیبت او بی فروغ ، آرزوها نا امید ، کوه ها فرو ریخته و حریم او از ارزش افتاده و با رحلتش احترامش هم از بین رفته . والله این است همان بلاای بزرگ و مصیبت عظیمی که مانند آن نیامده و نازل نشده . پیش از این کتاب خدا هر صبح و شام بر در خانه ی شما مرتّب و با صدای بلند خوانده می شد ؛ آن هم به صورتی رسا تا بر شما تفهیم شود . آنچه بر پیامبران پیش از او نازل شده بود بر شما تلاوت می شد . قطعاً و مسلّماً ، حتماً و حکماً این آیه حکمی محکم از سود پروردگار است که فرمود :
«محمد فرستاده ای است که پیش از او نیز فرستادگانی آمده اند . اگر او بمیرد و یا کشته شود ، آیا شما برگذشته ی خود بر می گردید و مرتد می شوید . هر کس به گذشته ی خود برگردد ، به هیچ عنوان زیانی به خدا نمی رساند ، و خداوند به زودی پاداش سپاسگزاران را خواهد داد .» سوره آل عمران ، آیه ???
ای قوم اوس و خزرج «فرزندان قیله ، دختر کاهل» در حالی که شما مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و اول و آخر کار دست شماست و زمام امور را در اختیار دارید ، آیا جا دارد که میراث پدرم بلعیده شود ؟ آوای من ستمدیده از هر طرف به شما رسیده و از هر جهت از قضیّه اگاهید . شما هم نفرات دارید ، هم توان و نیرو . ابزار و وسایل در دستتان و اسلحه و تجهیزات در اختیارتان است . فریاد ستمدیده را می شنوید و جواب نمی دهید و اه و ناله اش به گوشتان می رسد و به فریادش نمی رسید . با این که با فراوانی از شما یاد می شود و معروف به خیر و صلاح هستید ، با این که برگزیدگان جامعه و اشراف قوم هستید ، با این که با اعراب جنگیده و رنج و زحمت بسیاری متحمل شده اید و با امتهای دیگر گلاویز شده اید و گردنکشان را زمین زده اید و در تمام این مدت نه ما از شما دست کشیدیم و نه شما از ما و همیشه و در همه حال فرمان بردار رسول خدا (ص) و خانواده نبوّت بودید تا این که سنگ آسیای اسلام به گردش درامد ، روزگاران نتیجه داد ، شرکت از خروش ایستاد ، طغیان تهمت ناروا فروکش کرد و اتش کفر به خاموشی گرایید . آشوب و فتنه آرام شد و نظام دیانت یکپارچه شد .
حال با اینهمه ، پس از این که راه واضح و روشن شد ، به چه سمتی منحرف شده اید و پس از این که حق آشکار شد ، دیگر چه چیزی را می خواهید پنهان کنید ؟ پس از این قدم برداشتن چرا می لغزید و به عقب بر می گردید ؟ چرا پس از ایمان مشرک می شوید ؟ مرگ بر مردمی که از ایمان خویش باز گردند .
«اگر ایمان اورده اید و دین را باور دارید آیا نمی خواهید با مردمی که پیمان های خود را شکسته اند و جنگ را آغاز کرده اند و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته اند . بجنگید ؟ با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید ، آیا باز هم از آنان می ترسید ؟» سوره توبه ، آیه ??
حواستان باشد که این طور به چشم من می آیید که به رفاه طلبی و زندگی راحت متمایل شده اید و کسی را که به زمامداری شایسته تر بود رانده اید و با مخالفین ، همنشین شده اید . از بزرگواری و بذل و بخشش به ذلّت و تنگ نظری برگشته اید . شما آنچه را اندوخته و به دست آورده بودید از دست دادید آنچه را برایتان گوارا بود قی کرده اید .
«پس اگر شما و تمام کسانی که بر روی زمین زندگی می کنند کافر شوید ، بدانید که خدا بی نیازی است که ستایش شده است .» سوره ابراهیم ، آیه ?
آنچه گفتم از روی آگاهی به انگیزه ی شما در یاری نکردن من و نیرنگ و حقه بازی های شما بود ؛ نیرنگی که دلهایتان را احاطه کرده و با قلب و روحتان آمیخته شده است . این سخنان خروشی بود که از جانم بلند شد و آهی بود که از خشم و غیظ من برخاسته و از بی تابی و توانفرسایی من حکایت می کرد . از دلتنگی ام گلایه کردم و بدین وسیله اتمام حجّت کردم . حال این شما و این شتر خلافت . بر آن سوار شده ، بتازید . امّا بدانید که پشتش زخمی ، پایش لنگ و ننگ و عارش همیشگی است و نشان خشم الهی بر آن خورده و رسوایی اش جاودان است و به آتش جانگداز و سوزان الهی متصل شده ؛ آتشی که بر دلها اثر می گذارد و لهیب آن جانسوز است ، نه مانند آتش دنیا که ظاهر را می سوزاند و به قلب و روح کاری ندارد . هر کاری بکنید در مقابل پروردگار می کنید و او ناظر و بیناست .
«و ستمگران به همین زودی خواهند دانست که به چه جایگاهی برخواهند گشت .» سوره شعرا ، آیه ???
من دختر پیامبری هستم که به شما اعلام خطر می کرد و از عذاب سختی که پیش رو دارید شما را می ترساند .«هر کاری که می خواهید بکنید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم .» سوره هود ، آیه های ??? و ????
سخنان حضرت زهرا (س) که به این جا رسید ابوبکر جواب داد :
“ای دختر رسول خدا ! پدرت نسبت به مومنان مهربان بود و بزرگوارانه رفتار می کرد . دلسوز بود و با محبّت و نسبت به کافران مانند عذابی دردناک و کیفری بزرگ بود .
ما رسول خدا (ص) را پدر هر زنی جز تو نمی دانیم . او برادر شوهر تو بود و جز شوهر تو کس دیگری افتخار برداری با او را به دست نیاورد . پیامبر (ص) او را بر تمام فامیل خود برتری داد و در هر کار مهمّی پشتیبان او بود . شما را فقط افراد سعادتمند دوست می دارند و جز افراد بدبخت کسی با شما دشمنی نمی کند . شما خاندان پاک رسول خدا (ص) و برگزیدگان خاص خدایید . شما راهنمای ما به سوی خیر و خوبی بوده ، ما را به بهشت رهنمون می شوید . و تو ای بهترین زنان و ای دختر بهترین پیامبران ! در گفتارت صادقی و از همه تیزهوش تر و عاقل تری . حق تو را کسی پایمال نکرده و کسی نمی گوید که تو دروغ می گویی . سوگند به خدایی که من حرفی بیشتر از حرف پیامبر نمی زنم .
آن حضرت فرمود : «از ما ، گروه پیامبران ، کسی چیزی به ارث نمی برد . ما طلا ، نقره ، خانه و ملک و املاکی از خود به ارث نمی گذاریم . بلکه آنچه ما باقی می گذاریم حکمت ، دانش و نبوّت است . هر چیزی هم که بعد از ما بماند به ولیّ امر بعد از ما مربوط می شود تا هر گونه که صلاح دید انجام دهد .»
ما آنچه را شما در نظر دارید در راه خرید اسلحه و ساز و برگ نظامی صرف کرده ایم تا بدین وسیله مسلمانان بتوانند به جنگ کافران رفته با آنان جهاد کنند و گردنکشان ، یاقیان و تبهکاران را سرکوب نمایند . علاوه بر این در این امر فقط من تصمیم گیرنده نبوده ام و استبداد رأی به خرجچ نداده ام ، بلکه تمام مسلمانان در این تصمیم گیری شرکت داشته اند و بر این موضوع اجماع کرده اند . و این هم زندگی من است ، هر چه دارم در اختیار تو ، ما که نمی خواهیم چیزی را از تو مخفی کنیم و برای خود انبار کنیم و به تو ندهیم . تو بانوی زنان امّت پدر خود و با توجّه به بچّه هایت شجره طیّبه هستی . کسی چیزی از مال و منالت تصرّف نکرده و اصل و فرع سرمایه ات نیز محفوظ است . راجع به اموال شخصی ام و آنچه در شمار دارایی من به حساب می آید هر چه بفرمایی انجام خواهد شد . اما به نظر شما صلاح است که من در مورد فدک خلاف رأی پدرت کاری کنم ؟ ”
حضرت فاطمه (س) در پاسخ به ابوبکر فرمود :
” سبحان الله ! رسول خدا (س) هیچ گاه از کتاب خدا روی گردان و مخالف احکام او نبود ، بلکه از قرآن و سوره های آن پیروی می کرد . نکند دست به یکی کرده اید تا به او دروغ ببندید ؟ این کار شما پس از رحلتش مثل کارها و فتنه ها و غائله هایی است که وقتی زنده بود برای کشتن او صورت می گرفت . این کتاب خدا ، این داوری عدل است که حرفهایش دعوای ما فیصله خواهد آمد . قرآن می فرماید که درخواست زکریّا از خدا آن بود که خداوند به او فرزندی بدهد و گفت: «وارث من و آل یعقوب باشد .» سوره مریم ، آیه ?
قرآن در جای دیگر می فرماید : «سلیمان از داود ارث برد .» سوره نمل ، آیه ?? می بینید که خداوند در چیزی که تقسیم کرده ، سهم هر کس را تعیین و مقدار واجب و حتمی ارث را مشخص کرده است .
سهم پسران و دختران را بقدری روشن و واضح بیان فرموده که اجازه ی بهانه تراشی به یاوه گویان نمی دهد و از سوء ظنّ و شبهه ی افردای که در آینده بهره ای نخواهند داشت نیز جلوگیری می کند . پس می بینید که چنین نیست . «بلکه شما خودتان را گول می زنید و نفستان کاری قبیح را برای شما زیبا جلوه می دهد . من صبری در نهایت زیبایی و بردباری به خرج خواهم داد و بر آنچه شما اوصافش را بیان کردید از خدا کمک می خواهم. ». سوره یوسف ، آیه ?? ”
ابوبکر با شنیدن سخنان فاطمه (س) چنین گفت :
“خدا و رسولش (ص) هر دو راست گفته اند و دختر پیامبر (ص) نیز درست می گوید . تو معدن حکمت ، جایگاه هدایت و رحمت ، رکن دین و سرچشمه برهان و دلیل هستی ، بعید نیست که حرفهایت بر حق باشد ، لذا فکر نمی کنم بیراه گفته باشی . حال این تو و این مسلمانان . اینان بین من و تو حکم کنند . چیزی که من عهده دار ان شده ام همینان برگردن من انداخته اند . چیزی که در دست من است با اتفاق نظر و هماهنگی مسلمانان در دست من افتاده . نه زور گفته ام و نه مستبد بوده ام و تنها هم تصمیم گیری نکرده ام . همه ی اینها همه شاهد هستند .”
حضرت فاطمه (س) رو به مردم کرد و فرمود :
“ای مردم که در قبول کردن حرف باطل عجله کردید و کار زشتی را که بسیار زیان بار هم بود ندیده گرفتید و آن را قبول کردید . «آیا در قرآن تأمّل نمی کنید ، یا اینکه دلهایتان قفل است ؟ گرچه اینگونه نیست ، بلکه کارهای زشتتان بر دلهایتان نقش بسته .» سوره مطففین ، آیه ?? جایی برای خیر اندیشی و تفکر صحیح باقی نمانده است .
با گوش ها و چشمهایتان به این معاوضه ی بد راضی شدید . به خدا قسم روزی که پرده از روی کارها کنار رود ، بار این کار سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خود خواهد داشت . «چیزی که از خدا انتظار آن را نداشتید و به ذهنتان هم خطور نمی کرد ، خواهید دید و آن وقت است که اهل باطل ضرر خواهند کرد .» سوره غافر ، آیه ?? ”
فاطمه (س) پس از این سخنان رو به قبر پیامبر خدا (ص) کرد و عرض کرد :
“[ای پدر] بعد از تو خبرها و فتنه هایی بر پا شد که اگر تو شاهد و حاضر بودی این همه سختی و بلا زیاد نمی شد .
ما همچون زمینی که باران از او دریغ شده تو را از دست دادیم و امت تو عقل از دست دادند ، بیا و ببین که چگونه گمراه و منحرف شده اند .
هر خاندانی که نزد خدا قرب و منزلتی داشت نزد دیگران نیز محترم بود – جز خاندان ما –
هنگامی که تو از میان ما رفتی و خاک بین ما جدایی افکند مردانی پیدا شدند که کینه های دل خود را بر ما آشکار کردند .
آنان وقتی فقدان تو را دیدند بر ما هجوم آوردند و هر چه میراث داشتیم به یغما برده و غصب کردند .
ای پدر تو چون ماه کامل و نوری درخشان بودی که از نورت بهره می بردند و از جانب خداوند با عزّت کتابها بر تو نازل می شد .
جبرئیل با آوردن آیات الهی با ما مأنوس بود ولی وقتی تو از میان ما رفتی هر چه خیر بود از ما پوشیده شد .
ای کاش پیش از آن که تو از میان بروی و خاک تو را درآغوش گیرد ، مرگ ما را از میان می برد .
ما گرفتار چنین بلا و مصیبتی شده ایم که هیچ مصیبت زده ی عرب و یا عجمی گرفتار آن نشده است . ”


سخنان حضرت فاطمه (س) که تمام شد ، به منزل رفت . امیرالمومنین (ع) منتظر بازگشت آن بانو بود . حضرت پس از آن که وارد خانه شد روی به امام (ع) کرد و گفت :
” ای پسر ابوطالب ! مثل جنینی که در پرده ی رحم پیچیده شده است جامه ای بر خود پیچیده ای و مثل افراد متهم خانه نشین شده ای . تو همان دلاوری هستی که شهپر عقاب را در هم می شکستی و اکنون بال و پر شکسته ها به تو خیانت می کنند . این پسر ابوقحافه است که مختصر بخششی را که پدرم به من نموده بود و من نیز آن را صرف مخارج فرزندانم می کردم از من دزدیده و علناً با من دشمنی می کند وقتی با او حرف می زدم ، فهمیدم که سخت با من دشمن است ؛ به طوری که که نگذاشت انصار مرا کمک کنند و مهاجرین به من ملحق شوند و تمام حاضران آن مجلس دیده از یاری ام فرو بستند . نه کسی به دفاع برخاست و نه کسی از تضییع حقّم جلوگیری کرد . خشم خود را فرو بردم و شکست خورده برگشتم . تو همان روز که از موقعیت خود صرف نظر کردی چهره ی مذلّت بر خاک ساییدی . چطور ؟ گرگها را با سر پنجه ی نیرومند خود نیست و نابود کردی ، اما اکنون بر خاک مذلّت نشسته ای ؟
من نتوانستم آن کسی را که علیه من حرف می زد خفه کنم و حرفهای باطل را از خودم دور کنم . اکنون که این حرفها را می زنم در اختیار خود نیستم . ای کاش پیش از این خواری و خفّت مرده بودم . از خدا می خواهم مرا بخاطر اینکه به تو جسارت کردم و نتوانسیتم از تو حمایت کنم ببخشد . وای بر من از صبح و شبی که می آید . پشت و پناهم از دنیا رفته و بازوانم از کار افتاده . شکایت به پدرم می برم و از خدا کمک می خواهم تا انتقام مرا از دشمنانم بگیرد . خدایا ! قدرت تو از قدرت همه برتر و بیشتر است و پی گیری تو در کیفر دادن از همه برّان تر و تیزتر است . ”
امیرالمومنین (ع) به آن بانو فرمود :
“نه . چرا وای بر تو ؟ وای بر دشمنانت . ای دختر پیامبر برگزیده ! ای بازمانده ی نبوت ! سوز و ناله ات را بگذار و آرام بگیر . من نسبت به وظیفه خود کوتاهی نکرده ام و در حد و توانم کوشیده ام و در این باره به خطا نرفته ام . اگر ناراحتی تو بخاطر معاش و هزینه ی زندگی است ، روزی و مخارج و نفقه ات تأمین و سرپرستی از تو تضمین شده است . آنچه خداوند برایت مهیّا کرده ، برتر از چیزی است که از تو دریغ شده . تو بخاطر خداوند صبر کن و اجر خود را از او بخواه .”
حضرت فاطمه (س) فرمود :
“خدا مرا کافی است .” و دیگر هیچ نگفت . احتجاج طبرسی ، جلد ? ، صفحه ??? تا ??? ، عبدالله بن حسن .


نوشته شده توسط : خادم الزهرا

نظرات ديگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5      >